۲۳ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۰۰
قلعه وحشت فین ... (کسمت اول)
یادش بخیر زمانی که کوچکته هستریم ، همیشه مه و کاکاما تابستُونو جامه شهر فین هَسته ، اونجا پیش بُوی ما شو ماره و اکثر تعطیلات اونجا سپری ماکه ، حالا هر کسی که فین بیات خیلی دوست ایشستن یه سری به قلعه بزنت ، مخصوصاً که اوموقع دور تا دور قلعه درخت و سرسبزی هسته که به صورت مارچیج بالا شرفته ، از بالای قلعه هم از روی پله هو آب به سمت پایین جاری شبوده و پایین قلعه هم وسایل بازی هسته و خیلی هم حال شداده ولی چون خونه ی ما یکمی از قلعه دورتر هسته خیلی اجازه شُنادا که ما به اونجا بریم و هر وقت هم که ماواسته اونجا بریم قایمکیه ..
همیشه هم بی بی ما به ما شَگو که اوجا مَری که جِناور ایشن حالا که جِناور چه موجودین ما هم مُنافهمیده ولی خب حدس مزه به خاطر او سیاه چاله ی بزرگی که توی قلعه وجود ایشن و امکان کَفتن توش هستن به خاطر همی هم به ما اَتِرسُوندِن که خدای ناکرده اتفاقی برامون نکِت ...
ادامه مطلب
۹۲/۰۵/۲۳
http://ttttttttttttttttr.blogfa.com
فقط یادت نره بعد ورود به وبلاگ به سایت اصلی که در وبلاگ نوشته شده برو و از نرم افزارها استفاده کن