انیشتین،دانش آموز تنبل !!
وب سایت خبری گردشگری فین هرمزگان : دبیر زبان یونانی انیشتین در مورد او گفته بود: "آلبرت هیچ وقت به جایی نخواهد رسید". ولی آلبرت در ریاضیات و فیزیک بسیار باهوش و نمونه بود و استعداد موسیقی خوبی هم داشت. کلید اساسی شخصیت او کنجکاوی و مطالعه غیر درسی بود. انیشتین در واقع بدون کمک از معلم علم میآموخت، از معلمها و روش تدریسشان بیزار بود. تا 16 سالگی در آلمان درس میخواند. سپس به ایتالیا و سوئیس رفت. او برای ثبت نام در مدرسه پلی تکنیک زوریخ ، شرط 18 سال را نداشت و تحصیلات متوسطه را نیز تمام نکرده بود.
استعداد ریاضی فیزیکی انیشتین
«وبر» متخصص الکترومغناطیس که ورقههای فیزیک و ریاضی انیشتین را تصحیح کرده بود، اجازه شرکت در کلاسها را به او داد. مدیر این مدرسه به آلبرت پیشنهاد تحصیل در دبیرستانی را کرد که پس از اتمام درس میتوانست وارد مدرسه پلی تکنیک شود. انیشتین درس خواندن در این مدرسه را بسیار لذت بخش میدانست. در سوئیس سیستم نمره دهی از 1 تا 6 بود. طوری که نمره 1 بیشترین ارزش را داشت. نمرات انیشتین هم در آنجا بیشتر از 1 و 2 بود. و این نمرات باعث سوء تفاهم شده و انیشتین را بچه تنبل شناسانده است.
در سال 1896 در مدرسه پلی تکنیک ثبت نام کرد و چون همیشه از یادگیری آنچه که مورد علاقهاش نبود سر باز میزد. در بیشتر کلاسها حتی کلاسهای ریاضیات و فیزیک شرکت نمیکرد و دوستش «مارسل گروسمن» برایش یادداشت برمیداشت. ولی آلبرت هم وقت خود را بیهوده تلف نمیکرد. بلکه خود به تنهایی مطالعه میکرد. این مطالعات بیشتر در زمینه تئوری الکترومغناطیس ماکسول بود. پس از چهار سال از این مدرسه فارغ التحصیل شد. انیشتین درباره این دوران میگوید:"بالاخره باید مغزمان را از آنچه از ما میخواستند، پر میکردیم و این اجبار باعث شد تا من یک سال تمام از مطالعات علمی باز بمانم."
دوران کار آموزی انیشتین
برای کار آموزی هیچ یک از استادان حتی وبر او را نپذیرفتند. وبر به او گفت: "شما دانشجوی فوقالعاده خوبی هستید ولی نظر هیچ کس را قبول ندارید." انیشتین هم از روی ناچاری به تدریس خصوصی پرداخت. مارسل گروسمن برایش در برن محلی برای کار آموزی یافت. در همین محل و در سال 1905 بود که نبوغ انیشتین شکوفا شد.وانشتین سه نظریه خود را ارائه داد که معروفترین آنها نظریه نسبیت بود.
هشت راز زندگی انیشتین
1- او با سری بزرگ متولد شدوقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد، فرزندش ناقص است، اما بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.
2-حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود مطمئنا انیشتین می توانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،اما برای به یاد آوری چیز های معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموشکاری، مختص دانستن آن [تولد] برای بچه های کوچک بود
3- او از داستانهای علمی- تخیلی متنفر بود اینیشتین از داستانهای تخیلی بیزار بود. زیرا که احساس می کرد ،آنها باعث تغییر درک عامه مردم ازعلم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز هایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهد.
4- او در آزمون ورودی دانشگاه اش رد شد درسال 1895 در سن 17 سالگی، انیشتن که قطعا یکی از بزرگترین نوابغی است که تا کنون متولد شده، در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوییس رد شد.
در واقع او بخش علوم و ریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد. وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد؛ او گفت: آنها بی نهایت کسل کننده بودند، و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود آحساس نمی کرد.
5 - علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود. سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت. علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید، او عقیده داشت یا مردم او را می شناسند و یا نمی شناسند. پس این مورد قبول واقع شدن [آن هم از روی پوشش] چه اهمیتی میتواند داشته باشد.
6- او فقط یکبار رانندگی کرد انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینانش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان،شنوندگان حضور داشت. انیشتین، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را حفظ می کرد.یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید: چه کسی احساس خستگی می کند؟
راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتن سخنرانی کند،سپس انیشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند
عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود. انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهی که وقتی برای سخنرانی داشت، کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانست او را از راننده اصلی تمییز دهد.
او قبول کرد، اما کمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش داشت.به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد.دانشجویان در پایان سخنرانی انیشتین جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.
در این حین راننده باهوش گفت سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید"سپس انیشتین اصلی از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی حضار شد.
7- الهام گر او یک قطب نما بود انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نمابه عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود.وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود، سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد. بنابر این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.
8- راز نهفته در نبوغ او بعد از مرگ انیشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد.اما اینکار بصورت غیر قانونی انجام شد. بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.
هاروی تکه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسانها، مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است. همچنین مغز انیشتن مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلولهای عصبی را بایکدیگر فراهم می سازد.
علاوه بر اینها مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بیشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است.